ATYW

Any Thing You Want!

حافظ در خواب!

نوشته شده توسط: آرش خلعتبری در ۳۱ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۶:۴۸
دسته بندی:  طنز» Joke : لطیفه

 
یمه شب پریشب گشتم دچار کابوس / دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس


گفتم سلام حافظ / گفتا علیک جانم


گفتم کجا روی ؟ گفت: والله خود ندانم


گفتم: بگیر فالی / گفتا نمانده حالی


گفنم: چگونه ای؟ گفت: در بند بی خیالی


گفتم که تازه تازه شعر و غزل چه داری؟ / گفتا که میسرایم شعر سفید باری


گفتم ز دولت عشق / گفتا که کودتا شد


گفتم رقیب / گفتا او نیز کله پا شد


گفتم کجاست لیلی؟ مشغول دلربایی؟ / گفتا شده ستاره در فیلم سینمایی


گفتم بگو ز خالش، آن خال آتش افروز / گفتا عمل نموده دیروز یا پریروز


گفتم بگو ز مویش /گفتا که مش نموده / گفتم بگو ز یارش / گفتا ولش نموده


گفتم چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟ / گفتا شدید گشته معتاد گرد و افیون


گفتم کجاست جمشید جام جهان نمایش / گفتا خرید قسطی تلویزیون به جایش


گفتم بگو ز ساقی حالا شده چه کاره؟ / گفتا شدست منشی در دفتر اداره


گفتم بگو ز زاهد،آن رهنمای منزل / گفتا که دست خود را بردار از سر دل


گفتم زساربان گو با کاروان غمها / گفتا آژانس دارد با تور دور دنیا


گفتم بگو ز محمل یا از کجاوه یادی / گفتا، پژو،دوو،بنز یا گلف نوک مدادی


گفتم که قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقی / گفتا که جای خود را داده به فکس برقی


گفتم بیا ز هد هد جوییم راه چاره / گفتا به جای هد هد دیش است و ماهواره


گفتم سلام ما را باد صبا کجا برد؟ / گفتا به پست داده آورد یا نیاورد؟


گفتم بگو زمشک آهوی دشت زنگی / گفتا که ادکلن شد در شیشه های رنگی


گفتم سراغ داری میخانه ای حسابی؟ / گفت آنچه بود از دم گشته چلو کبابی


گفتم بیا دوتایی لب تر کنیم پنهان / گفتا نمی هراسی از چوب پاسبانان؟


گفتم شراب نابی تو دست و پا نداری؟ / گفتا که جاش دارم وافور با نگاری


گفتم بلند بوده موی تو آن زمان ها / گفتا به حبس بودم از ته زدتد آنها


گفتم شما و زندان حافظ ما رو گرفتی؟ / گفتا ندیده بودم هالو به این خرفتی!!!!!

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...

نوشتن دیدگاه