ATYW

Any Thing You Want!

آدم ابوالبشر!

نوشته شده توسط: آرش خلعتبری در ۱۷ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۳۸
دسته بندی:  داستان» Didactic : ادبی

 

نامت چه بود ؟
آدم


فرزند ؟
من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت


محل تولد ؟
بهشت پاك

اینك محل سكونت ؟
زمین خاك

آن چیست بر گرده نهادی ؟
امانت است


قدت ؟
روزی چنان بلند كه همسایه خدا، اینك به قدر سایه بختم به روی خاك


اعضاء خانواده ؟
حوای خوب و پاك، قابیل خشمناك، هابیل زیر خاك

روز تولدت ؟
روز جمعه، به گمانم روز عشق


رنگت ؟
اینك فقط سیاه، ز شرم چنان گناه

چشمت ؟
رنگی به رنگ بارش باران، كه ببارد ز آسمان


وزنت ؟
نه آنچنان سبك كه پرم در هوای دوست ... نه آنچنان وزین كه ننشینم بر این خاك


جنست ؟
نیمی مرا ز خاك، نیمی دگر خدا


شغلت ؟
در كار كشت امیدم

شاكی تو ؟
خدا

نام وكیل ؟
آن هم خدا


جرمت ؟
یك سیب از درخت وسوسه


تنها همین ؟
همین !!!

حكمت ؟
تبعید در زمین


همدست در گناه ؟
حوای آشنا


ترسیده ای ؟
كمی


ز چه ؟
كه شوم اسیر خاك


آیا كسی به ملاقاتت آمده ؟
بلی


كه ؟
گاهی فقط خدا

داری گلایه ای ؟
دیگر گلایه نه!، ولی ...


ولی چه ؟
حكمی چنین؛ آن هم به یك گناه!؟


دلتنگ گشته ای ؟
خیلی زیاد


برای كه ؟
تنها خدا

آورده ای سند ؟
بلی

چه ؟
دو قطره اشك


داری تو ضامنی ؟
بلی

چه كسی ؟
تنها كسم خداست

در آخرین دفاع ؟
می خوانمش كه چنان اجابت كند دعا


نظرات کاربران:

   حسین... در ۱۳۸۹/۰۷/۲۱ - ۲۳:۰۷:۲۷
خیلی زیبا بود آرش جان وب سایت خوشکلی داری.امیدوارم همیشه موفق باشی.
پاسخ مدیر (Ash7):   همچنین!منتظر بازدید دوبارت هستم حسین جان!


نوشتن دیدگاه